انگار هیچ عاشقانه ای به سرانجام نمی رسد. لیلی و مجنون ، فرهاد و شیرین ، رستم و تهمینه. داستان بیژن و منیژه وخسرو و شیرین را کنار بگذار.

 

 

خودمان را هم ببین.

این خودمان های گم شده را میگویم.

تو کشوری دیگر و من.

اینجا ایران است. همسایه صدایم را می شنوی؟

راستی دیروز در کوچه مان دیدمت.

بگو که باز گشته ای تا بمانی.

بگو نمی روی به آن دیار فانی.

بگو پاییز را درکنار من به عاشقی سپری خواهی کرد.

بگو. بلند تر بگو. 
دلم را برای عطر چارقدت تنگ نکن.

بمان و نرو.اما اگر رفتی.

قول بده که خواهی آمد.

اما هرگز نیا!

اگر بیایی همه چیز خراب می شود.

کوچه مان تشویش.

قلب من آتیش.
مردمان با نیششان می شوند هم کیش.

من مات و تو کیش.
قول بده که خواهی آمد.

 

در سرم شوره زار جای دارد!

همه به جز لباس سفید...

قول بده که خواهی آمد اما هرگز نیا!

بگو ,خواهی ,  ,آمد ,بده ,قول ,بده که ,قول بده ,که خواهی ,خواهی آمد ,اما هرگز

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ویران دانلود فایل های آموزشی roshannovin پارتیزانیسم پشتیبان متخصص و مشاور برق صنعتی مال منی وامینوبلاگ کرونا پدیا ابزار دست بانو